کنترل گری والدین
آیا تا به حال نام والدین کنترل گر را شنیده اید؟
به هوای بردن خوراکی توی اتاقش توی اتاقش سَرَک میکشی؟
گوشی شو چک میکنی؟
کیف و کمدش رو میگردی؟
توی کارش دخالت میکنی؟
دائم نگرانشی؟
فکر میکنی صلاحش رو بهتر از خودش میدونی؟
بهتون تبریک میگم شما یک آدم کنترل گر هستید 😐😐
مواردی که در بالا براتون گفتم رفتار هایی هستش که افراد کنترل گر زیاد از خودشون نشون میدن. من قصد دارم توی این مقاله بیشتر درباره پدر و مادر های کنترل گر صحبت کنم چرا که همین پدر و مادر های کنترل گر هستند که فرزندان کنترل گر و در نتیجه والدین کنترل گر جدید تربیت می کنند پس اگر پدر و مادر هستید حتما این مقاله رو بخونید و اگر فکر می کنید روزی پدر یا مادر خواهید شد این مقاله نگرش شمارو تغییر میده پس با من در این مقاله همراه باشید.
اول از همه بریم چند تا از ویژگی های افراد (پدر و مادر های) کنترل گر رو بگیم:
1 روابط دوستانه افرادی که برایشان مهم هستند را پیش رویشان زیر سوال می برند.
پدر و مادر کنترل گر روابط دوستانه فرزندانشان را قضاوت میکنند. قالبا فکر می کنند دوستی که پدر و مادرش پزشک باشند و خوب لباس بپوشد برای فرزندشان دوست خوبی خواهد بود در صورتی که ویژگی های یک دوست خوب به مسائل مهم تری از شغل پدر و مادر یا نوع لباس پوشیدن او ربط دارد.
در این موارد بهتر است به جای زیر سوال بردن کسانی که نمیشناسید به فرزندتان از عواقب داشتن دوستان غیر موثر صحبت کنید و آن هارا از ویژگی های یک دوست خوب آگاه کنید. دقت کنید که ویژگی های یک دوست خوب از نظر شما ویژگی هایی باشند که بر اساس قضاوت یا خواسته های شخصی شما باشند پس برای اینکه قضاوت شخصی خود را وارد ماجرا نکنید درباره ویژگی های یک دوست خوب تحقیق کنید.
2 از تجربیات جدید و استقلال فرزندان جلوگیری می کنند.
گاهی ممکن است فرزند شما به چیز هایی علاقه نشان دهد که شما فکر می کنید که در آن موفق نخواهد شد یا به هر دلیلی برای فرزندتان مناسب نیست. در این وارد جلودار آن ها برای تجربه کردن نشوید. اگر در مسیر تجربیات جدید خطراتی احساس میکنید آن هارا آگاه کنید و در شرایط خاص فقط در موضوع دخالت کنید.
سعی کنید تا حد امکان و تا جایی که به فرزندتان آسیب جسمی یا روحی وارد نمی شود اجازه تجربه را به آن ها بدهید. فرزند شما باید طعم شکست، باختن، بردن و استقلال را در محیط امن خانواده بچشند.
3 چک کردن بیش از اندازه
اینکه شما نگران فرزندانتان هستید کاملا طبیعی و قابل درک است. اما بیایید تاثیری که چک کردن دائمی روی فرزندتان دارد را با هم بررسی کنیم.
وقتی شما دائما فرزندتان را چک می کنید اعتماد به نفس و عزت نفس را از او می گیرید. شما با اینکار در ذهن او میکارید که برای تصمیم گیری و اداره زندگی خودش کافی نیست و بدون کمک شما نمیتواند از پس زندگی خودش بر بیاید. اگر به این روش ادامه دهید روزی خواهید دید که یک جوان 30 ساله مجرد و بیکار در خانه دارید که ریسک های مهم دهه 30 زندگیش را انجام نداده.
4 والدین کنترل گر از روی دلسوزی وظایف فرزندشان را انجام می دهند.
یکی از مشکلاتی که مادر و پدر های دهه 60 و 50ی ها داشتند این بود که به فرزندان خود مسئولیت میدادند ولی به آن ها حق نمی دادند؛ و فرزندان همان پدر و مادر های دهه 60 و 50ی که پدر و مادر های دهه 70ی ها به بعد هستند به فرزندان خود حق می دهند ولی مسئولیت نمی دهند.
یکی از نشانه های پدر و مادر های کنترل گر آن است که از روی دلسوزی وظایف و مسئولیت های فرزندانشان را به دوش می کشند و باعث می شوند که افرادی بی مسئولیت به بار بیایند.
5 والدین کنترل گر دنبال زندگی نکرده خود در فرزندانشان هستند.
چرا برخی افراد بخصوص والدین کنترل گر می شوند؟
اگر از خود افراد کنترل گر بپرسید که این رفتار شما از کجا می آید به شما خواهند گفت که این رفتار ما از روی نگرانی است و آن را با حس خیر خواهی توجیح می کنند. اما ریش همین نگرانی و خیر خواهی کجاست؟ در مطالب زیر موارد را بررسی می کنیم.
بی نقص گرایی:
والدین بی نقص گرا کنترل گر می شوند. برخی والدین فکر می کنند که فرزندان آن ها امام زاده هستند و نباید در زندگی دچار اشتباه بشوند. نباید در کوچه بازی کنند، نباید دوستان اشتباه داشته باشند یا در سن کم کار کنند، نباید نمره زیر 19.5 داشته باشند، نباید سختی کار و کسب را تحمل کنند، نباید در سن کم با جنس مخالف ارتباط داشته باشند و …
نکته مهمی که باید درباره فرزندانتان بدانید این است که آن ها کاملا یک انسان معمولی هستند. معمولی تر از هم انسان دیگری. این تفکر صفر و صدی باعث می شود که شما در سنین کم قدرت تصمیم گیری را از فرزندان خود بگیرید و در آن ها توهم خاص بودن ایجاد کنید که در نتیجه شما روزی یک جوانِ دارایِ مدرکِ دکترایِ بیکارِ مجرد در خانه خواهید داشت.
ترس از از دست دادن:
آیا ممکن نیست که فرزندان ما تصادف کنند؟
آیا ممکن نیست که فرزندمان سیگار بکشند؟
آیا ممکن نیست که فرزندانمان مورد دست درازی افراد بیمار قرار بگیرند؟
مسئله ای که باید بدانیم این است که اتفاقات مختلف در طول روز برای ما می افتد و ما در دنیای اتفاقات زندگی می کنیم. برخی از این اتفاقات برای ما مفید هستند و برخی برای ما سنگین تمام می شوند. همانطور که برای اتفاقات خوب مثل برنده شدن جایزه نقدی بانک از خودمان نمی پرسیم که چرا ما برنده شدیم؟ یا دنبال دلیل و مقصر نمی گردیم بهتر است که برای اتفاقات بد زندگی هم دنبال دلیل و مقصر نگردیم. دلیل همه اتفاقات زندگی انتخاب های خودمان است.
اتفاقات بد هم میتوانند به هر نوعی برای ما یا فرزندانما بیوفتند. ما باید سعی کنیم با آگاه سازی فرزندانمان احتمال رخدادن این اتفاقات را بگیریم. وقتی فرزندانمان را از خطرات آگاه کنیم( نه اینکه بترسانیم) خود باعث می شود که آن ها هم انتخاب های درستی در زندگی داشته باشند؛ در نتیجه احتمال رخ دادن خطرات و اتفاق های بد را برای آن ها کم کرده ایم.
مراقب باشید که با ترس از دست دادن قدرت ریسک و خطر کردن فرزندانتان را از آن ها نگیرید. حتما خودتان تا به اینجا متوجه شدهاید که اگر فرزندان ما قدرت خطر پذیری نداشته باشند چه میشود؟
خودشیفتگی:
خویشتن دوستی شامل باور های زیر است:
من خودم را دوست دارم.
من اطرافیانم را دوست دارم.
من اجازه نمیدهم کسی بی اجازه در زندگی من دخالت کند.
من اجازه نمی دهم که کسی بی اجازه در کار اطرافیان من دخالت کنم.
حال افراد خودشیفته حالت افراطی خویشتن دوستی را دارند و این باور ها را اینطوری نشان می دهند:
من بی نهایت خودم را دوست دارم. (به خودم مغرورم)
من اطرافیانم را بی نهایت دوست دارم. (آن هارا کنترل می کنم)
من اجازه نمیدهم هیچکس در زندگی من دخالت کند. (من میفهمم بقیه نمیفهمند)
من اجازه نمی دهم که کسی در کار اطرافیان من دخالت کنم. (من صلاح کار بقیه را بهتر میدانم)
والدین خودشیفته معتقدند که صلاح فرزندان خود را بهتر از آن ها می دانند در نتیجه تلاش می کنند که علایق شخصی خودشان را به آن ها تحمیل کنند.
زندگی نکرده:
همه ما زندگی های نکردهای داریم. به دلیل شرایطی که در آن بزرگ شدیم و تربیت شدیم ممکن است خیلی از خواسته هایمان را نتوانسته باشیم به تجربه برسانیم و چون خودمان آن هارا دوست داشتیم دلمان میخواهد که فرزندانمان آن هارا تجربه کنند؛ در نتیجه آن هارا به نوعی مجبور می کنیم که هم خواسته ما بشوند و تجربیات نداشته مارا تجربه کنند. این کار دقیقا مصداق کاری است که خانواده یا شرایط زندگی ما با ما کرده؛ یعنی شما نمیگذارید که فرزندان شما هم خواسته های خودشان را زندگی کنند. در نتیجه شما یک چرخه معیوب ایجاد می کنید که هم خودتان و هم فرزندتان و هم نوه هایتان را در بر می گیرد.
عواقب کنترلگری:
فرزندان دشمن والدین کنترل گر می شوند.
فرزندان در سنین بالا توان تصمیم گیری را از دست خواهند داد.
در سنین بالا خطرات بیشتری فرزندانتان را تحدید می کند.
ازدواج های ناموفق و آسیب زننده.
*درکل باید بهتون بگم که دچار شکست تحصیلی، عاطفی، اجتماعی فرزندتون خواهید شد*
چطور با والدین کنترل گر برخورد کنیم؟
1 آن هارا ببخشید:
پدر و مادر های ما خودشان در شرایط مناسبی بزرگ نشده اند. باید به آن ها حق بدهیم که این نگرانی ها با مسائل را داشته باشند اما نکته این است که ما باید یاد بگیریم که به نرمی سکان زندگی خودمان را به دست بگیریم و در مسیر زندگی فقط از آن ها مشورت بگیریم. یادتان باشد اولین مرحله برای آرامش خودمان این است که بتوانیم آن هارا ببخشیم. من میتوانم در این مسیر به تو کمک کنم.
2 حرف دلتان را بزنید:
ما فکر میکنیم که دیگران باید خودشان ما را بفهمند. اما مسئله این است که تا ما حرف نزنیم کسی از درد های ما با خبر نخواهد شد. حالا میخواهم به شما بگویم که چطور باید با والدین کنترل گر خود رفتار کنید؟
اول از همه شرایط را مناسب کنید و سعی کنید آرامش خودتان را حفظ کنید. برخی از ما ممکن است به دلیل هوش هیجانی پایین تری که داریم زود عصبانی بشویم یا با والدینی سر و کار داشته باشیم که آن ها هوش هیجانی پایینی دارند و باید در شرایط مناسب قرار بگیرند.
در نتیجه سعی کنید شرایط احساسی و محیطی را آرام کنید و بعد با والدین خود صحبت کنید. به یاد داشته باشید که مهم ترین کسی که باید خودش را در این گفت و گو کنترل کند شما هستید اما در عین حال حرف خود را راحت بزنید. یادتان باشد که . انتظار هر رفتاری را داشته باشید؛ اینطوری از شرایط پر تنش جان سالم به در خواهید برد. اگر در بین گفت و گو تنش رو به زیاد شدن رفت سعی کنید اول شرایط را به حالت نرمال برگردانید و بعد ادامه دهید.
گاهی برخی از ما دچار احساسات شدید می شویم و نیاز است جایی احساساتمان را تخلیه کنیم. گاهی بهتر است که بگذارید والدینتان یا حتی خودتان هیجانات را تخلیه کنید. اگر هیجانات ریز ریز تخلیه شوند بهتر از تخلیه یکهویی همه آن ها با هم است. مثل زلزله های کم ریشتری که از بروز زلزله های بزرگ جلوگیری می کنند.
دیدگاهتان را بنویسید